حکایت
- نگارش یافته توسط محمدرضا یعقوبی
موسی درویشی را دید از برهنگی در ریگ شده .(خود را در ریگ پوشانده) دعا کرد تا خدای عز و جل مر او را نعمتی داد. پس از چند روز دیدش گرفتار وخلقی انبوه بر گرد او آمده .
گفت : این را چه حالت است ؟
گفتند : خمر (نوشابه مستی آور) خورده است و عربده کرده و خون کسی ریخته ، قصاصش همی کنند .لطیفان گفته اند :
گربه مسکین اگر پّر داشتی/ تخم گنجشک از جهان برداشتی .
باب سوم گلستان در فضیلت قناعت
نظرات